قبر زنده

پینوکیو گریه می کند، دلش تنگ شده برای پری خوشگله که بهش گفته بود تو دروغ گوی عوضی هستی و دیگه حوصله تو ندارم. پدر ژپتو نفسش تنگ شده و پینوکیو را نفرین می کند که جبروت خدایی ش را زیر سوال یرده و به حال احتضار افتاده.

پینوکیو می گوید خدا مرده ست.

ژپتو نگاهش می کند و پوزخند می زند و از این که نینداخته ش توی آتش پشیمان ست.

پینوکیو می گوید همه ش تقصیر پری خوشگله ست. خیلی پرتوقعه. من که نمی تونم هرکاری اون می خواد بکنم.

ژپتو می گوید پینوکیو خفه شو. اکسیژن کم داریم.

دارم به این فکر می کنم اگر گاوبندی کرده باشند و روی همه برگه ها یونس نوشته باشند، چه فرقی به حالم دارد. کاش جای پینوکیو که سر ما را برده، مرلین مونرو یا الیزابت تیلور این جا بود.

                 

         آخرین پیام های رسیده از گوشی همراه یونس در قبر سه نفره شان

نظرات 1 + ارسال نظر
roya دوشنبه 8 خرداد 1385 ساعت 10:26 ب.ظ

salam navid
chera hamash az ghabr harf mizani?mage sojoye dige nist?baz nagoo khosham miad

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد